معنی اکیس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اکیس. [اَک ْ ی َ] (ع ن تف) زیرک و دانا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || زیرک تر. (آنندراج) (دهار) (غیاث اللغات). نعت تفضیلی از کَیِّس. کیس تر. باکیاست تر. اعقل. زیرک تر.
- امثال:
اکیس من قشه. (یادداشت مؤلف).
|| پاک و صافی تر. (از حاشیه ٔ مثنوی مولوی):
واگزین آئینه ای کاو اکیس است
اندکی صیقل گری او را بس است.
مولوی.

فرهنگ معین

(اَ یَ) [ع.] (ص تف.) زیرکتر، هشیارتر، داناتر.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

زیر کتر

فرهنگ فارسی هوشیار

زیرک تر داناتر با ادب تر (صفت) زیرکتر زیر کسارتر هشیارتر داناتر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر