معنی باباغوری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باباغوری. (ص مرکب) رجوع به باباغری و باباقری و باباقوری شود.
نوعی کوری که چشم ورم کرده، بزرگ تر از حد معمول می شود، نوعی مهره گرد سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر گردن کودکان آویزند. [خوانش: (اِمر.) (عا.)]
ویژگی چشمی که ترکیده و مردمک آن بیرون آمده باشد،
(اسم) (پزشکی) نوعی کوری که چشم آماسیده و سفیدی و سیاهی آن به هم آمیخته شود،
(اسم) نوعی مهرۀ سیاه و سفید برای دفع چشمزخم،
چشم از حدقه درآمده
نوعی بیماری در چشم
کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
چشم از حدقه درآمده، کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باش، نوعی بیماری در چشم
کسی که چشمش از کاسه بیرون آمده باشد.
مهره ای برای دفع چشم زخم