معنی بادبادک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بادبادک. [دَک ْ] (اِ مرکب) کاغذی بشکل مربعباندازه های مختلف که بروی آن کمانی از نی چسبانند وبکمک دنباله ای بوسیله ٔ نخ هنگام جریان هوا کودکان بهوا پرواز دهند سرگرمی را: مثل بادبادک، سخت نزار.

فرهنگ معین

(دَ) (اِ.) بازیچه ای با یک چارچوب سبک و پوششی نازک از کاغذ یا ماده دیگر که به رنگ ها و شکل های گوناگون می سازند، گاه دنباله ای از حلقه های کاغذ رنگی بر آن می چسبانند، یک سرش را به ریسمان بلندی می بندند و در هوای بادی به پرواز درمی آورند.

فرهنگ عمید

نوعی وسیلۀ بازی از جنس کاغذ، پلاستیک، و چوب که آن را به کمک نخ به هوا می‌فرستند، کاغذباد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بادکنک

گویش مازندرانی

بادکنک ماهی، باد

فرهنگ فارسی هوشیار

کاغذی بشکل مربع با ندازه های مختلف که بروی آن کمانی از نی می چسبانند و بکمک دنباله و بوسیله نخ هنگام جریان هوا کودکان بهوا پرواز دهند و سرگرم شوند (اسم) کاغذی بشکل مربع باندازه های مختلف که بروی آن کمانی از نی چسبانند و بکمک دنباله ای بوسیله نخ هنگام جریان هوا کودکان برای بازی و سرگرمی بهوا پرواز دهند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر