معنی بادفره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بادفره. [دَ رَه ْ] (اِ مرکب) مخفف بادفراه. (فرهنگ نظام). بمعنی بادفراه است که جزا و مکافات بدی باشد. (برهان) (آنندراج). بمعنی بادافراه است. (اوبهی):
گر نعمهای او چو چرخ دوان
همه خوابست و باد بادفره.
رودکی (از احوال و اشعار رودکی ص 1069).
رجوع به بادآفراه و مترادفات آن شود.
بادفره. [ف ِ رَ / رِ] (اِ مرکب) بازیچه ٔ اطفال است و آن چوب یا چرمی باشد که ریسمانی بر آن بندند و درکشاکش آرند تا صدائی از آن ظاهر شود. (برهان). بازیچه ٔ اطفال است. (آنندراج). چوبکی باشد، رشته در میان، کودکان آنرا تاب دهند. (صحاح الفرس). چوبکی باشد که رشته ای بر آن بسته باشند و کودکان آنرا تاب دهند تا در گردش آید و آوازی از آن برآید و آنرا فرفره نیزگویند. چوبکی باشد تراشیده که بچگانش برشته پیچیده گردانند و آنرا بادبره و بهنه و پهنه و فرموک و گردنای نیز گویند. بهندیش لَتو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری). بمعنی بادافراه است. (جهانگیری). رجوع به بادآفراه، بادافراه، بادفراه، بادفرا، بادافرا، بادفرنک، بادفرنگ، بادفر، بادبرک، بادفرک، بادبر، بادپر، بادبره، بهنه، فرفروک، گِلگِیس، پل، پهنه، فرموک، گردنای، فرفره، خذروف، خَرّاره، فرفر، شیربانگ، دوّامه شود.
بادفر
بادافراه