معنی باریکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باریکی. (حامص) دقت و نازکی. (ناظم الاطباء). نازکی و لطافت و دقت. (آنندراج). ظرافت. نازکی. (دِمزن).
چو از باریک بینی موی میسفت
بباریکی سخن چون موی میگفت.
نظامی.
سنانش از موی باریکی سترده
ز چشم موی بینان موی برده.
نظامی.
|| لاغری:
آن چنان کز حجاب تاریکی
کس نبیند دراز و باریکی.
نظامی.
ای ز باریکی میانت همچو مویی در کمر
غنچه از رشک دهانت میخورد خون جگر.
(نصاب الصبیان).
ز باریکی و سستی هر دو پایم
تو گویی پای من پای تنندوست.
آغاجی.
(اِمص.) دقت.
باریک بودن،
[مجاز] نازکی و لطافت،
[مجاز] لاغری،
دقت، باریکی، لطافت
نازکی و لطافت و دقت