معنی باریک بینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باریک بینی. (حامص مرکب) آنکه در امور دقیق است. چگونگی باریک بین. دقت. تدقیق. مُداقَّه. فطانت. تبن. تبتین. ریزه کاری و باریک بینی کردن. (منتهی الارب). آنکه باریک بیند و دقیق اندیشد. زیرکی و تیزهوشی. (ناظم الاطباء):
چو از باریک بینی موی می سفت
بباریکی سخن چون موی میگفت.
نظامی.
به باریک بینی چو بشتافتی
سخنهای باریک دریافتی.
نظامی.
|| (ص مرکب) آنکه بینی باریک دارد، اَذلَف. (منتهی الارب).
(حامص.) دقت، کنجکاوی.
کنجکاوی،
خردهبینی، دقت،
هوشیاری،
مداقه
ژرف نگری
ژرفنگری
دقت
خرده بینی دقت کنجکاوی، زیرکی هوشیاری.