معنی بالندگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بالندگی. [ل َ دَ / دِ] (حامص) حالت و چگونگی بالنده. عمل بالنده. رشد. نمو:
ز سرو سهی رفت بالندگی
طبیعت درآمد به نالندگی.
نظامی.
رشد
نمو
فخر
رشد، نمو
رشد، ترقی، تعالی، فخر، نازش، مباهات
رشد، نمو، عمل بالنده