معنی بامب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بامب. (اِ صوت، اِ) آوایی که از زدن دست گشاده بر سر کسی برآید. || در تداول عامه، توسری و ضربتی که با کف دست بر سر کسی زنند. بامبه. بامبَچَه. زخمی که با کف دست برمیان سر کسی زنند. بام. ضربه که با کف گشاده بر میان سر زنند. (یادداشت مؤلف). تو سری با کف دست. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده).
- دوبامبی (در تداول عامه)، ضربه ای که با دو کف دست گشاده ٔ بهم متصل بر فرق سر زنند: فلان از شنیدن واقعه دو بامبی بر سر پسرم زد.
توسری، ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند.
توسری، ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند
از اصوات – صدای ناگهانی
تو سری با کف دست زدن
توسری, ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند.