معنی بامحبت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بامحبت. [م َح َب ْ ب َ] (ص مرکب) (از با+ محبت) که محبت دارد. آنکه با محبت است، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود.
حل جدول
خونگرم
مترادف و متضاد زبان فارسی
بامهر، رئوف، شفیق، صمیمی، مشفق، مهربان، مهرپرور،
(متضاد) نامهربان، بیمهر، کممحبت
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.