معنی بانداژ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بانداژ. (فرانسوی، اِمص) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.

فرهنگ معین

[فر.] (اِ.) زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (فره).

فرهنگ عمید

بستن زخم یا اندام آسیب‌دیدۀ بدن با باند، باندپیچی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

نوارپیچی، باندپیچی

فرهنگ فارسی هوشیار

نوارپیچی

پیشنهادات کاربران

زخم بندی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر