معنی باهنر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باهنر. [هَُ ن َ] (ص مرکب) که هنر دارد. هنرمند. صاحب هنر. هنرور. هنری:
برادر بدش چند و چندی پسر
ز بیگانگان آنکه بد باهنر.
فردوسی.
بیاورد فرزانگان را پدر
بدان تا شود نامور باهنر.
فردوسی.
|| لایق. قابل. متصف به صفات خوب هنری: دلاورترین اسبان کمیت است... و باهنرتر سمند. (از نوروزنامه). و رجوع به هنر شود.
دارای هنر، هنرمند،
صاحبهنر، هنرمند
صاحب هنر، هنرمند
هنرمند، هنرور،
(متضاد) بیهنر، هنردار
(صفت) دارنده هنر هنرمند مقابل بی هنر.