معنی بدخیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بدخیم. [ب َ] (ص مرکب) ترشرو و بدمزاج و بدخو. (آنندراج). گرفته روی. (فرهنگ سروری). ترشرو و عبوس کننده. || بداندیش. (ناظم الاطباء). بدطبیعت. (فرهنگ سروری).
ویژگی غده یا توموری سرطانی که به نقاط دیگر بدن هم سرایت میکند و آنها را آلوده میکند،
ویژگی غدد سرطانی، خطرناک و کشنده
خطرناک، کشنده، مرگآور، مرگزا، مهلک، کشنده،
(متضاد) خوشخیم
بدخو