معنی بدنمود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ عمید
بدنما
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدترکیب، بدشکل، بدمنظر، بدنما، زشت، کریه،
(متضاد) خوشترکیب، خوشمنظر
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.