معنی بذور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بذور. [ب َ] (ع ص) سخن چین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نمّام. (از اقرب الموارد). || آن که پوشیدن راز نتواند. ج، بُذُر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

بذور. [ب ُ] (ع اِ) ج ِ بَذْر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از معجم متن اللغه). (از تاج العروس). رجوع به بذر شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سخن چین، ول زبان (اسم) جمع بذر.

فرهنگ فارسی آزاد

بَذٌور، تخم‌ها، دانه‌ها. (مفرد: بَذر)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر