معنی بذور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بذور. [ب َ] (ع ص) سخن چین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نمّام. (از اقرب الموارد). || آن که پوشیدن راز نتواند. ج، بُذُر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بذور. [ب ُ] (ع اِ) ج ِ بَذْر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از معجم متن اللغه). (از تاج العروس). رجوع به بذر شود.
سخن چین، ول زبان (اسم) جمع بذر.
بَذٌور، تخمها، دانهها. (مفرد: بَذر)،