معنی برآب بستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برآب بستن. [ب َ ب َ ت َ] (مص مرکب) به آب بستن. || سیراب کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات):
زبان برگ پان تا در دهان غنچه اش دیدم
بر آب گریه بستم گلبن آشفته حالی را.
(طغرا از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر