معنی برائت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

برائت. [ب َ ءَ] (ع اِ مص) برأت. رجوع به برأت شود.
- برائت ذمه، پاکی ذمه از وام و قرض. وارهیدگی ذمه از وام و دین. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مص ل.) پاک شدن از عیب و تهمت، تبرئه شدن، خلاص شدن از قرض و دین، رها شدن، (اِ.) اجازه، حواله، (اِمص.) رهایی، خلاصی، بیزاری، دوری، پاکی. [خوانش: (بَ ئَ) [ع. براءه]]

فرهنگ عمید

پاک بودن از عیب و تهمت،
تنفر،
تبرئه،
(اسم) توبه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت، بیزاری، تنفر، نفرت، خلاصی، رهایی، نجات، دوری، بری، اجازه، منشور، حماله، تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

بیزاری از چیزی، رهائی از شبهه، خلاص شدن، از عیب وتهمت پاک شدن فصاحت، تفوق، روشنی، برتری، بزرگواری

فرهنگ فارسی آزاد

بَرائَت، (بَریَ، یَبرَءٌ)، بری شدن از عیب یا تهمت، تبرئه شدن، رهائی و خلاصی از قرض، دین و نظائر آن،

بَرائَت، پاکی از عیب، بری بودن از گناه و تهمت یا دین، اجازه، فرمان رسمی و دولتی (خصوصاً در عثمانی متداول بود)، گواهی رسمی ثبت اختراع بنام مخترع..،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر