معنی برافتاده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
برافتاده. [ب َ اُ دَ /دِ] (ن مف مرکب) افتاده. || منسوخ. دمده.ورافتاده. || مغلوب و ناتوان. (آنندراج).مغلوب و عاجز و ناتوان. (ناظم الاطباء):
برقع عارض تو عافیت دلها برد
عافیت بار برافتاده ٔ دور قمر است.
سلمان (آنندراج).
|| مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود.
ازمیانرفته، نابودشده،
منقرض
(اسم) از میان رفته از بین رفته نابود شده، درافتاده از مد افتاده.