معنی برزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
برزی. [ب َ] (اِ) دهقان و کاشتکار. (آنندراج). برزگر. برزیگر. برزه گر. زارع. کشاورز. رجوع به برزیگر شود.
برزی. [ب َ ی ی] (ع ص) پارسا و زیرک. (آنندراج).
برزی. [ب ُ زا] (اِخ) دهی است در واسط. از آن ده است رضی الدین بن برهان راوی صحیح مسلم. (منتهی الارب).
برزی. [ب ُ زا] (اِخ) دهی است از مضافات بغداد. (منتهی الارب).