معنی بریکتو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بریکتو. [بْری / ب ِ ت ُ] (اِخ) اوگوست مارتن ژولین. (1873- 1930 م.) مستشرق بلژیکی. وی از سال 1900 م. به تدریس در دانشگاه لیژ پرداخت و مقارن زمان مرگش استاد زبان و تاریخ عبری، عربی، فارسی و ترکی در آن دانشگاه بود. او نشان شیر و خورشید از ایران و نشان ستاره از افغانستان داشت. او راست: داستانهای فارسی. نمایشنامه های ملکم خان. رستم و سهراب. ترجمه ٔ خسیس (از آخوندزاده). ترجمه ٔ سلامان و ابسال و یوسف و زلیخای جامی. (از دایره المعارف فارسی).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.