معنی بر افتادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

حل جدول

انقراض

مترادف و متضاد زبان فارسی

از میان رفتن، نابود شدن، نابود گشتن، نیست شدن، ورافتادن،
(متضاد) روآمدن، ملغا، منسوخ گشتن، منسوخ شدن، متروک شدن،
(متضاد) متداول شدن، رایج گشتن، باب‌شدن، قلع‌وقمع شدن، منقرض شدن، انقراض‌یافتن، ازمد افتادن، دمده شدن،
(متضاد) باب شدن، مد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر