معنی بزجامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بزجامه. [ب َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) جامه ٔ فاخر و متاع ذیقیمت. (فرهنگ شعوری). لباس باشکوه و گرانبها. (ناظم الاطباء). رجوع به بَزّ شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.