معنی بزدل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بزدل. [ب ُ دِ] (ص مرکب) ترسان. نامرد. بیدل. (آنندراج). جبان. ترسو. (ناظم الاطباء). کم دل. کم جرأت. آهودل. اشتردل. بددل. کبک زهره. کلنگ دل. گاودل. گاوزهره. مرغ دل. (یادداشت بخط دهخدا). نامرد.بیدل. سیماب دل. اشتردل. (مجموعه ٔ مترادفات ص 351).
(بُ. دِ) (ص مر.) ترسو، جبان.
ترسو، کمجرئت،
ترسو، زبون
جبون
آهودل، ترسان، ترسنده، ترسو، جبان، جبون، خایف، کمجرات، کمدل،
(متضاد) شجاع، نترس، شیردل
ترسو، کم جرات، کم دل