معنی بزدلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بزدلی. [ب ُ دِ] (حامص مرکب) جبن. ترسوئی. کم جرأتی. (از یادداشتهای دهخدا).

فرهنگ عمید

بزدل بودن، ترسو بودن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترس، ترسویی، جبن، جبونی، مخافت، هراس،
(متضاد) شجاعت، شهامت، نترسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ترسویی جبن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر