بسندگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بسندگی. [ب َ س َ دَ] (حامص) مَغنی، مُغنی، کفایت و بسندگی. (منتهی الارب). اکتفا. کفاف. || شایستگی. سزاواری.
حل جدول
کفاف
تکافو
مترادف و متضاد زبان فارسی
بس، کافی، کفایت، کمال
فرهنگ فارسی هوشیار
کفایت کفاف اکتفا، شایستگی سزاواری.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.