معنی بسیان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بسیان. [ب ُ] (اِخ) اصمعی گوید بُس و بسیان دو کوه اند در سرزمین بنی جشم. رجوع به معجم البلدان شود.

بسیان. [ب ُ] (اِخ) (یوم...) جایگاهی است که در آن جنگی بنی فزاره را بر بنی جشم بن بکر بوده و درین باره شاعر گوید:
و کم غاورت خیلی ببسیان منکم
ارامل عقری او اسیرا مکفرا.
(مجمعالامثال میدانی).

پیشنهاد شما

جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.

اشتراک گذاری

تصاویر

بسیان: بسیان. [ب ُ] (اِخ) اصمعی گوید بُس و بسیان دو کوه اند در سرزمین بنی جشم. رجوع به معجم البلدان شود.

بسیان: بسیان. [ب ُ] (اِخ) (یوم...) جایگاهی است که در آن جنگی بنی فزاره را بر بنی جشم بن بکر بوده و درین بار...