معنی بلدرچین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بلدرچین. [ب َ دَ / ب ِ دِ] (ترکی، اِ) پرنده ایست وحشی و حلال گوشت. اغبس. بدبده. بودنه. سلوی. سمانات. سمانه. سمانی. قتیل الرعد. کرک. ورتاج. ورتیج. ولج. ولچ. و رجوع به کَرک در ردیف خود شود.
(بَ یا بِ دَ) (اِ.) نک کرک.
پرندهای با بالهای کوتاه، منقار کوچک، و صدای بلند، کَرَک،
وشم
سمانه
بدبدک
ورتیج
کرک
این پرندگان شناختهشدهترین گونههای راستهٔ ماکیانسانان هستند. بلدرچینها جثهٔ کوچک دارند و زندگی بر روی زمین را ترجیح میدهند. از دانهها و نیز حشرات و دیگر جنبندگان کوچک تغذیه میکنند. بر روی زمین لانه میسازند و بر پروازهای کوتاه و سریع قادر میباشند. پراکندگی گسترده و فراوانی نِسبی این پرنده در خاورمیانه با نامهای مختلف برای آن در میان فارسیزبانان همراه بودهاست. بهجز «بلدرچین» که واژهای در اصل ترکی و اصلیترین نام این پرنده است. واژهٔ «کَرَک» در متون فارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویشهای زبان کردی، در فارسی جدید بهویژه در گویش کرمانی واژهٔ «بدبده»، در فارسی کلاسیک واژهٔ «وَرْتِج/وَرْتیج/وَرْدیج» و در مازندران و برخی مناطق گیلان و سمنان «وَرده» از نامهای دیگر این پرنده است. در زبان گیلکی نیز آن را «وُشُم/وُشوم» مینامند و سومین پادشاه زیاری را به جهت علاقهاش به شکار بلدرچین وشمگیر مینامند.
ورتیج، وشم
وَلَج
ورتیج
کرک
وشم
سمانه
پرنده ایست وحشی و حلال گوشت که در بوته های گندم لانه دارد
سلوی
بدبده
ورتج