معنی بلوری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بلوری. [ب ُ] (ص نسبی) منسوب به بلور. بلورین. رجوع به بلور شود. || به رنگ بلور. || سخت سپید. سخت پاکیزه و بی آمیغ: یخ بلوری. (یادداشت مرحوم دهخدا).

فرهنگ عمید

مانند بلور،
تهیه‌شده از بلور: ظرف بلوری،
[مجاز] درخشان: ساق بلوری،

فرهنگ فارسی هوشیار

مهایی گنیک (صفت) منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلورین.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر