معنی بلوچی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بلوچی. [ب ُ / ب َ] (ص نسبی) منسوب به بلوچ. رجوع به بلوچ شود. || هرچیز مربوط به بلوچ و بلوچستانی. (فرهنگ فارسی معین). || از مردم بلوچ. بلوچستانی. (فرهنگ فارسی معین):
همه مرزبانان زرین کمر
بلوچی و گیلی به زرین سپر.
فردوسی.
- زبان بلوچی، از لهجه های ایرانی است که در بلوچستان بدان سخن گویند. (فرهنگ فارسی معین). از زبانهای ایرانی غربی، از ریشه ٔ هندواروپائی که در بلوچستان و بعضی نواحی دیگر رایج است. دو لهجه ٔ اساسی شرقی و غربی و لهجه های فرعی متعدد دیگر دارد. بلوچی، نظر به ارتباطش با لهجه های دیگر ایرانی شرقی، بسیاری از خصوصیات آنها را اقتباس کرده است. (از دایره المعارف فارسی).

فرهنگ عمید

مربوط به بلوچ: لباس بلوچی،
از مردم بلوچ،
(اسم) زبانی از شاخۀ زبان‌های هندوایرانی که در بلوچستان رایج است،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) منسوب به بلوچ هر چیز مربوط به بلوچ و بلوچستان، از مردم بلوچ بلوچستانی. یا زبان بلوچ. از لهجه های ایرانی است که در بلوچستان بدان سخن گویند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر