جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی بنو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بنو. [ب َ] (اِ) خرمن هر چیز را گویند اعم از گندم و جو وکاه و غیر آن. (برهان) (آنندراج). خرمن و غله ٔ دروکرده ٔ توده نموده. (ناظم الاطباء). رجوع به بنوه شود.

بنو. [ب َ] (ع اِ) ج ِ ابن. پسران و اخلاف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(بُ) (اِ.) = بنوه: خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن.

فرهنگ عمید

خرمن، خرمن گندم یا جو،
تودۀ چیزی،
غله،

حل جدول

خرمن

گویش مازندرانی

پایین مزرعه و زمین و یا آبادی، آبی که از پایین مزرعه خارج...

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) غله درو کرده توده ساخته خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن، غله.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
بنو: بنو. [ب َ] (اِ) خرمن هر چیز را گویند اعم از گندم و جو وکاه و غیر آن. (برهان) (آنندراج). خرمن و غله ٔ... بنو: بنو. [ب َ] (ع اِ) ج ِ ابن. پسران و اخلاف. (ناظم الاطباء). بنو: (بُ) (اِ.) = بنوه: خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن. بنو: خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله، بنو: خرمن بنو: پایین مزرعه و زمین و یا آبادی، آبی که از پایین مزرعه خارج... بنو: (اسم) غله درو کرده توده ساخته خرمن گندم و جو و کاه و مانند آن، غله.