معنی بهبودی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بهبودی. [ب ِ] (حامص مرکب) خوبی و خیریت. (ناظم الاطباء). خوبی. نیکی. (فرهنگ فارسی معین). || تندرستی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || زور و توانائی. || (اِ) کنایه از خنجر و دشنه. (ناظم الاطباء).
خوبی، نیکی، تندرستی. [خوانش: (~.) (حامص.)]
بهبود δ این کلمه درست نیست، زیرا بهبود خود اسم مصدر است و نباید «ی» به آن الحاق کرد،
خوبی، نیکی، تندرستی
شفا، مداوا، معالجه،
(متضاد) وخامت، خوبی، نکویی
خوبی نیکی، تندرستی. توضیح چون (بهبود) خود مصدر مرخم و اسم مصدر است الحاق آن به (ی) حاصل مصدر صحیح نیست (بر خلاف (نابودی) که نابود صفت است)
افاقه