معنی بوف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بوف. (اِ) پرنده ای است که به نحوست اشتهار دارد و آنرا بوم نیز گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). جغد. (فرهنگ فارسی معین). مرغی است بنحوست معروف و آنرا کوف و بوم نیز گویند و به جغد مشهور است و بیشتر در ویرانه ها آشیانه کند. (آنندراج) (جهانگیری) (انجمن آرا). بمعنی بوم، ظاهراًمصحف کوف است. (رشیدی). در ادبیات زرتشتی نام جغد «بهمن مرغ » آمده. در «صددر» در 14 آمده: «اورمزد به افزونی مرغی بیافریده است که او را «آشوزشت » خوانند و «بهمن مرغ » نیز خوانند. «کوف » نیز گویند و کوف همان بوف است. تغییر کاف یا گاف به یاء نظایر دارد مانند گوشاسب و بوشاسف. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
تو باز سدره نشینی فلک نشیمن تست
چرا چو بوف کنی آشیان بویرانه.
ابن یمین.

فرهنگ معین

(اِ.) جغد.

فرهنگ عمید

بوم٢: تو باز سدره‌نشینی فلک نشیمن توست / چرا چو بوف کنی آشیان به ویرانه (ابن‌یمین: ۵۱۰ حاشیه)،

حل جدول

جعد

جغد

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوم، جغد، کنگر، کوف، کوکنک

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) جغد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر