معنی بگومگو کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بگومگو کردن. [ب ِ م َ ک َ دَ] (مص مرکب) جر و بحث کردن.مباحثه. مجادله. مشاجره. محاجه کردن. گفتگو کردن.

حل جدول

کلنجار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر