معنی بیتوته کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
شب در جایی ماندن، تا صبح بیدار بودن. [خوانش: (~. کَ دَ) [فا - ع.] (مص ل.)]
حل جدول
شب زنده داری، اقامت
مترادف و متضاد زبان فارسی
شبزندهداری کردن، شب نخفتن،
(متضاد) خفتن، شب دور از خانه به سر بردن، بیدار ماندن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) شب ماندن در جایی، شب زنده داری کردن شب نخوابیدن تا صبح بیداربودن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.