معنی بیحساب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حل جدول
یربه یر
یر به یر
مترادف و متضاد زبان فارسی
بسیار، بیاندازه، بیحد، بیشمار، بیمر، نامعدود،
(متضاد) حسابشده، معدود، ستمگر، ظالم، ظلمپیشه، متعدی،
(متضاد) دادگر، منصف، غیرعادی، نادرست، ناصواب، نامعقول،
(متضاد) معقول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) بیشمار بی اندازه، ناصحیح نادرست، بیهوده.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.