معنی بیخ کند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیخ کند. [ک َ] (ن مف مرکب) کنده شده از بیخ:
ای ز تو در باغ فضل سرو هنر سرفراز
وز تو شده بخل و جهل سرزده و بیخ کند.
سوزنی.
- بیخ کند کردن، استیصال. (یادداشت بخط مؤلف). از بن برانداختن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر