معنی بیراهه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بیراهه. [هََ / هََِ] (ص مرکب) مقابل راه. راه غیرعادی و غیرمعمول و متداول. راهی غیرمسلوک. راه غیر معمول و مسلوک. راهی غیرمعروف. راهی که همگان از آن نروند. طریق غیرمسلوک. (یادداشت مؤلف). راه دشوارگذار.
- از بیراهه انداختن، از غیر راه عادی رفتن. (یادداشت مؤلف). از راه اصلی بگردیدن و راه غیر معمول رفتن.
- از بیراهه رفتن، از راه غیر عادی رفتن. (یادداشت مؤلف).
راه کج، بیابانی که راه به جایی نداشته باشد. [خوانش: (هِ) (اِمر.)]
بیابانی که راه به جایی نداشته باشد،
راهی که انسان از آن به مقصد نرسد، راه کج و غلط،
راه کج
(اسم) راه منحرف از جاده راه کج، بیابانی که راه بجایی نداشته باشد.