معنی بیزه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیزه. [زِ] (اِخ) ژرژ. آهنگساز فرانسوی متولد بسال 1838 م. در پاریس و متوفی بسال 1875 م. در کنسرواتوار پاریس تحصیل کرد و در 1857 م. جایزه ٔ بزرگ رم را برد. مصنف «صیادان مروارید» و «دختر زیبای پرت » و «کارمن » که شاهکارهایی است مشحون از حیات و سمفونی. (دائره المعارف فارسی).

بیزه. [زَ / زِ] (اِ) آلت بیختن. قیاساً از کلمه ٔ بیز که مفرد امر حاضر بیختن است با «هَ» علامت اسم آلت. چون کلمه ٔ مناسبی در اول این حرف درآید از آن اسم آلت توان ساخت. (یادداشت مؤلف).

بیزه. [زَ] (اِخ) دهی از دهستان مزینان بخش داورزن شهرستان سبزوار است و 758 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر