معنی بینایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بینایی. (اِ مرکب) چشم. عین. (برهان). رجوع به بینائی شود. || (حامص) بینائی. دیده وری و بینندگی باشد. (برهان). || قدرت دید. نیروی چشم. رجوع به بینائی شود. || بصیرت.
بینندگی، بصیرت، قوه باصره. [خوانش: (حامص.)]
بینا بودن، بینندگی،
بصیرت،
(اسم، حاصل مصدر) از حواس پنجگانه که وظیفهاش دیدن چیزها است و مرکز آن چشم است،
بصر
دید، رویت، باصره، اطلاع، بصیرت، بینش، دانایی،
(متضاد) شنوایی
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا ء است باصره.
بینش
دید، دیدن
باصره