معنی بیگاه گشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیگاه گشتن. [گ َ ت َ] (مص مرکب) به آخر شدن روز. بیگاه شدن:
چنین گفت کامروز بیگاه گشت.
فردوسی.
که شد روز تاریک و بیگاه گشت.
فردوسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر