معنی بیحیایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بیحیایی. [ح َ] (حامص مرکب) جسارت و پررویی و گستاخی و بی شرمی و بی ادبی. (ناظم الاطباء). وقاحت. سخت رویی. سترگی. شوخی. پررویی. (یادداشت بخط مؤلف):
دوم پرده بیحیایی متن
که خود میدرد پرده ٔ خویشتن.
سعدی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیچشمورویی، بیشرمی، دریدگی، گستاخی، وقاحت،
(متضاد) حجب
فرهنگ فارسی هوشیار
بی شرمی بی آزرمی مقابل حیا، گستاخی جسارت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.