معنی بی‌دینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بیدینی. (حامص مرکب) حالت بی دین. لامذهبی. بی کیشی. مقابل دینداری:
بدین از خری دور باش و بدان
که بیدینی ای پور بیشک خریست.
ناصرخسرو.
گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست
بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی.
حافظ.

حل جدول

الحاد

کفر

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارتداد، الحاد، رفض، کفر، لامذهبی،
(متضاد) خداشناسی، دیندار

فرهنگ فارسی هوشیار

بی کیشی لامذهبی مقابل دینداری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر