معنی بی طاعت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی طاعت. [ع َ] (ص مرکب) (از: بی + طاعت) بدون پرستش و عبادت. آنکه به بندگی نگراید:
از آن پس کت نکوییها فراوان داد بی طاعت
گر او را تو بیازاری ترا بیشک بیازارد.
ناصرخسرو.
بی طاعتی داد این جهان پر از نعیم بیمرش
وین بیکناره جانور گشتند بنده یکسرش.
ناصرخسرو.
مردم از گاو ای پسر پیدا بعلم و طاعتست
مردم بی علم و طاعت گاوباشد بی ذنب.
ناصرخسرو.
امید است از آنان که طاعت کنند
که بی طاعتان را شفاعت کنند.
سعدی.
رجوع به طاعت شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

بدون پرستش و عبادت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر