معنی بی عرضه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بی عرضه. [ع ُ ض َ / ض ِ] (ص مرکب) (از: بی + عرضه) (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف)، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره.آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص. زبون. فرومایه. مقابل باعرضه. (از ناظم الاطباء). آدم ناقابل و بی مصرف. کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده). رجوع به عرضه شود.
(عُ ض ِ) [فا - ع.] (ص مر.) ناتوان، بی مصرف، بیکاره.
بیلیاقت،
بیهمت،
بیکاره،
پخمه
لش
پخمه، چلمن
بی همت و بی لیاقت