معنی بی نظمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی نظمی. [ن َ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بی نظم. نامرتبی. اغتشاش. آشوب.
حل جدول
نابه سامان
نابسامانی، هرج و مرج، آنارشی، بلبشو، آشوب
فرهنگ واژههای فارسی سره
نا به سامانی
کلمات بیگانه به فارسی
نا به سامانی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.