معنی بی همه چیز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بی همه چیز. [هََ م َ / م ِ] (ص مرکب) (از: بی + همه + چیز) (در تداول عامه) بی همه چی. که هیچ چیز ندارد از سجایا و محاسن اخلاقی. که فاقد سجایای اخلاقی است. که هیچگونه از اخلاق حسنه در او نیست. آنکه هیچ صفت از صفات خوب ندارد. فاقد همه ٔصفات خوب. فاقد صفات حسنه. دور از اخلاق نیک. که عهدو زنهار و دوستی نداند. سخت بداخلاق. (یادداشت مؤلف). || (ق مرکب) بی همه چیز میگویم، (کنایه از) بی فکری دیگر پنهان کرده از شما. (یادداشت مؤلف). || بی قصد استهزاء و یا اضراری. (یادداشت مؤلف). || بی شوخی. (یادداشت مؤلف).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر