معنی بی یاور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
بی یاور. [وَ] (ص مرکب) بی کمک. بی معین. بی مددکار:
دنیا خطر ندارد یک ذره
سوی خدای داور بی یاور.
ناصرخسرو.
در آن حیرت آباد بی یاوران
زدم قرعه بر نام نام آوران.
نظامی.
رجوع به یاور شود.
حل جدول
دست تنها
فرهنگ فارسی هوشیار
بی مددکار، بی کمک
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.