معنی تاتو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
تاتو. (اِ) اسبی از نوع خرد و کوتاه با موی ویال دراز و موهای بلند بر تن و مؤلف آنرا در بلاد بالکان بسیار دیده است خاصه در رومانی. بر ذون و اوستور و اسب تاتاری است. (منتهی الارب). فبعث ولده محمداً لیأتی به فقبص علیه و اتاه به راکباً علی تتو [بتایین مثناتین اولاهما مفتوحه و الثانیه مضمومه] و هوالبرذون. (ابن بطوطه).
تاتو. (فرانسوی، اِ) نوعی حیوان پستاندار که بدنش از فلس پوشیده است و در امریکای جنوبی دیده می شود. تاتو.
تاتو. (اِ) جانوری که در حمامها و جز آن متکون شود و بتازی ابن وردان گویند. (ناظم الاطباء)
(اِ.) اسب کوتوله پُر یال و دُم بریده.
(اِ.) نوعی پستاندار که بدنش مانند حلقه های زره از فلس پوشیده شده است و در آمریکای جنوبی دیده می شود.
اسب کوتوله و پُریالودم و تندرو، یابو،
اسب کوتوله