معنی تاثیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

اثر گذاشتن در چیزی، اثر کردن،
(اسم) نفوذ، قدرت تاثیرگذاری،

حل جدول

اثر، واکنش

هنایش

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

هنایش، کارایی

کلمات بیگانه به فارسی

کارایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اثر، اثربخشی، اثرگذاری، واکنش، فعل‌وانفعال، افاقه، نتیجه، اعتبار، اهمیت، نفوذ رسوخ، قدرت، گیرایی، اثر کردن، اثر گذاشتن، نفوذ کردن، کاراشدن، کارگر شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

اثر کردن، نشان گذاشتن در چیزی ‎ هنایش برگری در آیش کار سازی، نشان گذاشتن ‎ (مصدر) کارگر شدن کارگر افتادن کاری شدن، نشان گذاشتن اثر کردن. -3 (اسم) نفوذ کارگری. جمع: تاثیرات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر