معنی تاخیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

به عقب انداختن،
دیر کردن،

حل جدول

درنگ، دیرکرد

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

درنگ، دیرکرد

کلمات بیگانه به فارسی

دیرکرد

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعویق، درنگ، دیر،
(متضاد) تعجیل، تسریع، تعلل، دفع‌الوقت، طفره، مماطله، مطال، دیرکرد، دیرآمد، مهلت، فرصت، دیر کردن، عقب انداختن

فرهنگ فارسی هوشیار

واپس گذاشتن، واپس بردن دیر کرد پرمه پرویش سپز ‎ (مصدر) دنبال افکندن پس انداختن دیر کردن، دیر آمدن، (اسم) دیر کرد. جمع: تاخیرات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر