معنی تازه خط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تازه خط. [زَ / زِ خ َطط / خ َ] (ص مرکب) آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد. (ناظم الاطباء). نوخط. که تازه از رخسارش خط برآمده باشد. آنکه بتازگی خط او دمیده باشد. آنکه موی تازه بر رخسارش دمیده باشد:
با لب تازه خطش چند سیاهی بزند
چهره ٔ آب خضر را بزمین می مالم.
صائب (از آنندراج).
دارد ز انفعال رخ تازه خط او
در پیرهن ز جوهر خود خانه آینه.
صائب (ایضاً).

فرهنگ معین

(~. خَ) (ص مر.) پسری که تازه پشت لبش مو روییده.

فرهنگ عمید

پسری که تازه بر روی لبش مو روییده باشد، نوخط،

فرهنگ فارسی هوشیار

تازه بروت رتک (صفت) آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد نو خط.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر